هلیاهلیا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات شیطونک من

بازیهای مورد علاقه شیطون من

  شیطون من تمام بازیها رو دوست داره به خصوص بازیهای پر هیاهو رو چون با بابا مهدی بیشتر بازیهای پر هیاهو انجام میده ولی یکی از بازیهای مورد علاقش لگو بازی هستش که خیلی خوب انجام میده.     بازی بعدی که دوست داری کارت بازی هستش. کارتهتی تصویری که وقتی کوچکتر بودی همشونو خوب حفظ بودی . توپ بازی هم خیلی دوست داری. نقاشی کردنت هم خیلی قشنگ هستش واز رنگهای متنوعی استفاده میکنی. ولی بیشترین چیزی که دوست داری نگاه کردن کارتون و گوش دادن به موسیقی هست. به هر حال خیلی اهل بازیهای آروم و بی سروصدا نیستی. ...
7 اسفند 1390

شیطونک عجیب من

    بعد از اینکه 2سالت کامل شد . رفتارهای تازه و عجیبی از خودت نشون دادی . البته برای من کا تازه کار هستم عجیب بود. قضیه از اینجا شروع شد که یکدفعه مثل آدم بزرگها تغییر کردی. اصرار داشتی که کارهات رو خودت به تنهایی انجام بدی. به شدت لجباز شده بودی و بسیار کنجکاو بودی . خلاصه مدام در حال کلنجار رفتن با هم بودیم . کمی هم پرخاشگر بودیکه فکر میکنم این موضوع تقصیر من شده بود اونم به خاطر حساسیت زیاد من بود . تا اینکه با یک متخصص صحبت کردم و گفت این مسأله تا سن 4 سالگی طبیعی هستش و من باید تحمل بیشتری داشته باشم. که البته این خودش کار سختیه. خلاصه امیدوارم زودتر بزرگ بشی شاید مشکلاتت کوچک بشن.   &...
7 اسفند 1390

پاییز پر دردسر

بعد از بارگشت از مسافرت و شروع پاییز دردسرهای تازه منم شروع شد . به شکل عجیببی مدام سرما میخوردی و پشت سر هم مریض بودی. دیگه کلافه شده بودم. هر هفته مطب دکتر بودم . تقریبا 8 بار پشت سر هم سرماخوردی. تا اینکه بالاخره تموم شد و منم سریع برات واکسن زدم . البته دکترت میگفت برای بچه های زیر هفت سال دو بار این اتفاق میفته. برای تو یک بار در 2 سالگیت افتاد خدا دفعه دومو به خیر کنه .   ...
7 اسفند 1390

شیرین زبونیهای شیطونک من

  دقیقا وقتی دوساله شدی حرف زدنت هم بیشتر و واضحتر شد ودر عین حال شیرینتر صحبت میکردی . برای همین تصمیم گرفتم کلمات شیرینی که میگی رو بنویسم تا به عنوان خاطره ای در آینده برات بمونه. من اوفم ( یعنی من زخمی شدم)                                 تارتون (کارتون ) بابا اوجایی ( بابا کجایی )                              &...
2 اسفند 1390
1